به نظرم ، تعهد ضروری است . 

ممکن است بگویید مثلا خب بدیهی است که تعهد باید وجود داشته باشد وضروری است ، اما خب در عین اینکه معمولا همه میدانیم تعهد امری ضروری است ، متعهد نیستیم . 


این چند وقت اخیر با آدم های زیادی در رابطه بودم که تعهد را به شیوه های گوناگون قربانی می کردند ، از پیش پا افتاده ترین آنها یعنی سر قرار حاضر نشدن یا دیر آمدن ، تا به قول عمل نکردن ، از زیر بار کاری شانه خالی کردن و هرگونه مسوولیت ناپذیری دیگری . اما در عین حال در جبهه دیگری برای حفظ رابطه تلاش می کردند ، مثلا بجای حاضر شدن در یک جلسه کاری ، پول میدانند ، بجای عمل کردن به چیزی که قول داده بودند ، چیز دیگری بجا می آوردند با این تصور که چیز بهتری است پس چیز قبلی را جبران میکند . اما در حقیقت ، بر خلاف تصور عمده آدم ها ، چیز بهتر وما جبران کننده عدم تعهد نیست . 


گاها حتی آدم ها به اشتباه فکر می کنند تعهد مساله ساده ای است و میتوانند بدون آن پیش بروند ، حتی نه اینکه بخواهیم هدفی را تصور کنیم و حتی نه اینکه بخواهیم بگوییم تعهد برای عاقبت به خیری لازم است . تعهد حتی برای یک شرایط یک ساعته هم لازم است ، یک آدم بی تعهد مانند یک آدمی است که هیچوقت شناخته نمی شود ، و نه از آن نا شناخته های جذاب لعنتی . یعنی هیچوقت نمیدانی در مورد چه چیزی جدی است ، کدام حرفش قرار است در راسته ی اعمالش قرار بگیرد . 


با همه اینها ، آدم هایی هستند که عدم تعهد را یک ویژگی درونی میبینند ، فکر می کنند اگر از آنها بخواهی متعهد باشند ، میخواهی آن ها را تغییر بدهی و از خودشان به دیگری تبدیل کنیشان ، که این مسخره است . 


خیلی جالب است که کل این نوشته بدیهی و ساده به نظر می رسد ، اما حتی خود من هم میتوانم در خیلی از موارد آدم متعهدی نباشم . 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها